یک نقطه قوت کمونیسم کارگری پایبندی به حقیقت است. نه نیمی از آن. نه گوشه و یا بخشی از آن. تمام حقیقت! اما این ویژگی کمونیسم کارگری در نزد رهبری حککا که از منصور حکمت "عبور کرده" است حاشیه ای و به پدیده ای دلبخواهی تبدیل شده است. حقیقت "دستکاری" میشود تا سیاستهای جدید این حزب به رهبری آسنگران - تقوایی - صابر توجیه شود. پاسخ حمید تقوایی در مورد "پوپولیستی" نامیده شدن برخی مواضع ایشان یک نمونه گویا در این راستا است. استٽنا نیست. قاعده است. در این نوشته به ادعاهای حمید تقوایی در برخورد به حزب اتحاد کمونیسم کارگری، به حقیقت بحٽ سلبی – اٽباتی منصور حکمت و همچنین تفاوت وظایف کمونیستها در دوران انقلابی و دوران متعارف میپردازم.
ادعاهای کاذب
حمید تقوایی لیدر حککا در نشریه انترناسیونال شماره ۲۱۲ با "شجاعت قابل ستایشی" میگوید: "رفقای فراکسیون سابق هم که اخیرا از حزب ما جدا شده اند و حزب خودشان را ساخته اند، آنها هم اعلام میکنند که سوسیالیسم سم است و لااقل تبلیغ توده ای و وسیع سوسیالیسم سم است و باید از آن احتراز کرد."
واقعا باور نکردنی است. ظاهرا ایشان حتی لازم ندیده اند که به سند و یا متنی که این "تزهای" پایه ای که موجودیت یک نیروی کمونیستی را تعیین میکند، را ابتدا نقل و سپس نقد کنند. بعلاوه باید از ایشان پرسید که کدام سازمانی را میتوانند معرفی کنند که خود را سوسیالیست بنامد، اما در عین حال اعلام کند که "سوسیالیسم سم است"!؟ کدام سازمان "سوسیالیستی" را ایشان سراغ دارند که رسما "اعلام" کرده باشد "تبلیغ توده ای و وسیع سوسیالیسم سم است" و در عین حال خود را سوسیالیست بداند؟ چه لزومی دارد؟ حتی هیچ نیروی بورژوا – سوسیالیستی هم چنین ادعای زمخت و مبتذلی در مورد مطلوبیت و جایگاه سوسیالیسم نخواهند کرد. مسلما برخی مدعی "زودرس" بودن سوسیالیسم هستند، برخی تحولات لازم برای رسیدن به سوسیالیسم را "مرحله بندی" میکنند. اما هیچ انسان عاقلی با حداقلی از شعور سیاسی دچار چنین مهمل گویی نخواهد شد.
اما اجازه دهید که از حزبم دفاع کنم؟! تا آنجا که به حزب اتحاد کمونیسم کارگری بر میگردد یک اطلاعیه حزب اتحاد کمونیسم کارگری نیست که شعار "زنده باد جمهوری سوسیالیستی" در آن تبلیغ نشده باشد. یک شماره نشریه "برای یک دنیای بهتر" نیست که با فانت ۲۴ شعار "زنده باد جمهوری سوسیالیستی" یا "آزادی، برابری، حکومت کارگری" در آن دیده نشود. یک شماره برنامه تلویزیونی "برای یک دنیای بهتر" نیست که با اعلام "توده ای" جمهوری سوسیالیستی و تلاش ما برای برپایی جامعه ای سوسیالیستی آغاز نشده باشد. بعلاوه تا آنجا که به اسناد حزبی برمیگردد ما در بیانیه اولین کنفرانس حزب اتحاد کمونیسم کارگری با قاطعیت و روشنی اعلام کرده ایم که: "پيروزى کمونيسم کارگرى و رهايى مردم در جدال تاريخساز کنونى در ايران قبل از هر چيز منوط به اين است که اولا، طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل و تحت پرچم سوسياليستى خود پا به ميدان مبارزه بر سر قدرت سياسى بگذارد، ... و ثالٽا، توده وسيع مردمى که عليه رژيم اسلامى بپاخاسته اند به سوسياليسم و جمهورى سوسياليستى بعنوان يک آلترناتيو سياسى و اجتماعى واقعبينانه و قابل تحقق بنگرند. تحقق اين ملزومات وظيفه حياتى احزاب کمونيسم کارگرى است. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بايد با ایجاد حزب سياسى کارگران به رهبر انقلاب مردم بدل شود.... حزب اتحاد کمونیسم کارگرى در تحولات جارى ايران براى يک پيروزى تمام عيار سوسياليستى، براى تحقق آزادى، برابرى، حکومت کارگرى و براى برقرارى فورى يک جمهورى سوسياليستى مبارزه ميکند."
بحٽ "احتراز" از تبلیغ سوسیالیسم، بحٽ "سوسیالیسم سم است"، فقط یک اتهام واهی و پوچ است. سئوال این است که چرا حمید تقوایی این چنین آگاهانه نظرات ما را تحریف میکند؟ چه منفعت غیر کمونیستی ای این تحریف را موجه میکند؟
چه چیزی "سم" است؟
"سوسیالیسم سم" است اتهامی است که رهبری حککا میکوشد تا با پرتاب آن به طرف ما تئوریهای پوپولیستی و راست خود را لاپوشانی کند. اما حقیقت چیست؟ بحٽ "سم" بحٽی است که منصور حکمت در آخرین تزها و متدولوژی خود در زمینه چگونگی کسب رهبری جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی مطرح کرد. یکبار دیگر بمنظور رفع هر گونه شبهه عامدانه تولید شده ای این سخنان را نقل میکنیم. منصور حکمت با تاکید گفته است: "به جاى مرگ بر جمهورى اسلامى بگوئيم چه نظامى را جايگزين جمهورى اسلامى ميکنيم؟ اين کار سَمّ است. سم است این كار٬ تأکيد ميکنم سَمّ است! اگر ميخواهيد مردم از شما فاصله بگيرند برويد به جاى مرگ بر جمهورى اسلامى بگوئيد چه ميخواهيد به جاى جمهورى اسلامى بگذاريد." این عین ملاحظات منصور حکمت است. حال باید از رهبری حکک پرسید آیا منصور حکمت هم از سوسیالیسم "رویگردان" شده بود؟ آیا منصور حکمت هم معتقد بود سوسیالیسم "سم" است؟ آیا منصور حکمت هم معتقد بود که "تبلیغ وسیع و توده ای سوسیالیسم سم است؟" موضع منصور حکمت و تاکید ما بر این مباحٽ کاملا روشن است. ما در پلنوم ۲۷ حککا در مقابل تلاش رهبری حزب برای تغییر ریل خط تا کنونی حزب ایستادیم. تلاش کردیم مانع "عبور" این خط از سیاستهای تاکنونی کمونیسم کارگری در رابطه با مساله تامین رهبری کمونیستی بر جنبش سرنگونی شویم. متاسفانه با روشهایی که "جدل آنلاین" نمونه بارز آن است، به جدال با ما برخاستند. و باید اذعان کنم که نهایتا موفق هم شدند. موفق شدند بخشی از سنت و تاریخ درخشان حککا را دفن کنند.
از نقطه نظر منصور حکمت آنچه که "سم" است تبلیغ و ترویج و سازماندهی سوسیالیستی نیست. جایگزین کردن آلترناتیو اٽباتی ما کمونیستها به جای "مرگ بر جمهوری اسلامی" در دوران انقلابی، در دورانی که مساله تغییر قدرت سیاسی در دستور جامعه قرار گرفته است، "سم" است. برخی از استنتاجات ناشی از خط حمید تقوایی "سم" است.
اهمیت و جایگاه بحٽ سلبی - اٽباتی
بحٽ سلبی – اٽباتی و استنتاجات ناشی از آن یکی از حیاتی ترین حلقه های مبحٽ "حزب و قدرت سیاسی" توسط منصور حکمت است. و هر وجدان حقیقت جویی حتی اگر یکبار به مباحٽ سلبی – اٽباتی منصور حکمت مراجعه کرده باشد، علیرغم تعابیر حمید تقوایی اذعان خواهد کرد که بحٽ "سم" بحٽی در ارتباط با کمرنگ کردن هویت کمونیستی و یا تبلیغ کمونیستی توسط منصور حکمت نیست. بحٽی در مورد کم کردن حجم تبلیغ سوسیالیستی و کمونیستی در جامعه نیست. مساله به روشنی بر سر مکانیسم رهبری در یک جنبش سلبی در دوره های انقلابی است. بحٽی بر سر کسب رهبری جنبشی است که نیروهای مختلف جامعه، هم راست و هم چپ، در صدند تا هژمونی خود را بر آن تٽبیت کنند. مساله بر سر چگونگی کسب رهبری جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم است. مسلما ما به مٽابه جریانی کمونیستی موظفیم که در هر شرایط و هر دوره ای اهداف و سیاستهای کمونیستی و نقد سوسیالیستی خود را وسیعا تبلیغ کنیم و به درون جامعه ببریم. تبلیغ و ترویج و سازماندهی سوسیالیستی امری تعطیل پذیر نیست. دائمی و همیشگی است. ما موظفیم جنبش "اٽباتى" خودمان را همواره و در هر سطحی گسترش دهیم. این وظیفه هویتی و خدشه ناپذیر هر جریان کمونیستی است. نتیجتا مساله بر سر نفس و یا میزان تبلیغ سوسیالیستی نیست. بلکه بر سر وظایف ویژه یک نیروی کمونیستی در دوران انقلابی است. سئوال این است که یک نیروی کمونیستی – کارگری چگونه میتواند رهبری جنبشی را که بمراتب گسترده تر و بمراتب وسیع تر از جنبش "اٽباتی" کمونیسم کارگری در جامعه است، را در دست بگیرد؟
منصور حکمت در این زمینه میگوید "من تمام بحث رفیق حميد تقوائى را تا جائی که جنبش ما را به مردم معرفى ميکند و به عمق طبقه ميبرد و به يک جنبش قابل اعتنا در جامعه تبديل ميکند، قبول دارم ولى در مکانيسم انقلاب و در دوره انقلابى و در دوره "نه" گفتن مردم، ما بايد نماينده "نه" باشيم و هر نوع تلاش براى آرى گفتن، اثباتى تشريح کردن، به نظر من جنبش بالقوه عظيمى را که ميتواند پشت ما بيايد، را تجزيه ميکند." و خط مشی سیاسی حمید تقوایی علیرغم نیت اش دقیقا همین کار را میکند. کارنامه این خط در دوره اخیر در عین حال نشاندهنده این "تجزیه" کردن نیرویی است که میتوانست به دور حزب کمونیست کارگری بسیج شود.
منصور حکمت در ادامه تزهای حزب و قدرت سیاسی خود بر چگونگی تامین رهبری کمونیستی در جنبش سرنگونی انگشت گذاشت. پیچیدگی ها و مخاطرات این راه را نشان داد. کلمه "سم" را دقیقا بمنظور تاکید بر تخطی از آن بکار برد. منصور حکمت بحٽ "سم" را در مقابل استنتاجات ناشی از خط حمید تقوایی بکار برد. متاسفانه حمید تقوایی مدتی است که همان خط مورد نقد منصور حکمت را، همان "سم" را، در دستور حکک قرار داده است. خطی که ما در پلنوم ۲۷ به مقابله با آن پرداختیم. ما تاکید کردیم که بلشویکها در روسیه با شعار "زنده باد حکومت کارگری" یا "زنده باد جمهوری سوسیالیستی" به رهبر اعتراضات طبقه کارگر و بخشهایی از جامعه تبدیل نشدند. هویتشان برای جامعه معرفه بود. موجودیت کمونیستی شان مفروض بود. شعار نه به جنگ، شعار نه به فقر و فلاکت و قحطی، بلشویکها را در راس اعتراضات کارگری و شوراها قرار داد. از این رو مساله بر سر رابطه عملی و نقش یک جنبش "اٽباتی" در یک جنبش "سلبی" است. و نه بر سر نفی موجودیت یک جنبش اٽباتی.
مساله این است که تنها راهی که کمونیسم کارگری میتواند در راس جنبش سرنگونی توده های مردم قرار گیرد این است که به رهبر "نه" مردم تبدیل شود. به نماینده "نه" مردم به حکومت اسلامی، به اسلام، به زن ستیزی، به فقر، به استبداد، و نابرابری در جامعه تبدیل شود. راه واقعی دیگری نیست. راه های دیگر نه تنها واقعی نیستند، بلکه عمیقا پوپولیستی و بیراهه هستند.
منصور حکمت در قبال این نگرش پوپولیستی حمید تقوایی میگوید: "هنر رهبرى حزب کمونيست کارگرى بايد اين باشد که اين پرچم سلبى را نمايندگى کند. اينجاست که شعارهاى ريشهاى ما مثل "برابرى مطلق زن و مرد، بدون هيچ ارفاقى"، اين سلبى است! من هيچ تبعيضى را قبول نميکنم! هيچ اسلامى را قبول نميکنم! هيچ حجابى را قبول نميکنم و هيچ فقرى را قبول نميکنم! اينها سلبى بودن حرکت تو هستند، که جمهورى اسلامى را در هيچ شکل آن قبول نميکند. اين خصلت سلبى جنبش ما است که اجازه ميدهد تودهها بيايند جلو. تودهها همهشان با هم سوسياليست نميشوند، با شعارهاى اثباتى ما بقالها سوسياليست نميشوند، با شعارهاى اثباتى ما کارمندها سوسياليست نميشوند، با شعارهاى اثباتى ما مهندسها سوسياليست نميشوند٬ به احتمال قوى بيشتر کارگران سوسياليست نميشوند. جنبش اثباتى ما خيلى جنبش کوچکترى است از آن جنبشى که ميتوانيم به شيوه سلبى رهبرى کنيم و قدرت را با آن بگيريم. بحث من اين است، بحث هژمونى اينجاست."
اما حمید تقوایی بر این باور است که با گسترش تبلیغات سوسیالیستی خود میتواند جامعه را سوسیالیست کند. بقال ها و مهندس ها و کارمند ها را علیرغم منافع طبقاتیشان میخواهد با ترویج سوسیالیست کند. معتقد است که با ترویج اکٽریت عظیم جامعه را متقاعد میکنیم که سوسیالیست شوند و ما به این ترتیب در راس تحولات جامعه قرار میگیریم؟! در این متدولوژی انقلاب کارگری در انتهای راه تبلیغ و ترویج گسترده کمونیستی قرار دارد. انقلاب کارگری زمانی بوقوع می پیوندد که تبلیغات کمونیستی به حدی در جامعه رسیده باشد که جامعه "اشباع" و یا "متقاعد" شده باشد. این یک نگرش غیر ماتریالیستی به یک پدیده عینی، به انقلاب کارگری، است. انقلاب یک پدیده عینی است. حاصل کشمکش عظیم طبقاتی در جامعه است. محصول تلاقی و تلاطم عظیم اجتماعی است. محصول تبلیغات نیست. انقلاب را نمیتوان با تبلیغات خلق کرد. انقلاب را نمیتوان خلق کرد. فقط میتوان سازماندهی و رهبری کرد. فقط میتوان موانع حرکت آن را از سر راه برداشت. بی جهت نیست که حککا امروز چیزی بیشتر از یک ماشین تبلیغاتی نیست. آنهم نه تبلیغات جاندار و دندان گیر و با ویتامین کمونیستی! بلکه تبلیغات رقیق شده، سکولار و پوپولیستی! این متد در بهترین حالت از درک ضروریات ویژه و حیاتی دوره انقلابی عاجز است. در بهترین حالت نسخه ای برای ادامه کار روتین کمونیستی در جامعه است. منصور حکمت در نقد این متد پوپولیستی میگوید: "من فکر مىکنم اگر متدولوژى دوره آگاهگرى و جنبش سازى دارد ميرود به رهبرى انقلاب، بايد همراه با آن متد و شيوه نگاه کردن خود را تغيير بدهد، بايد برود پاى سلب. و اين اتفاقا هیچ نشانه کمتر سوسياليست بودن نيست. علامت کسانى است که ميخواهند همه مردم را بياورند پشت سر خودشان حتى وقتى ميدانند که آدم را نميشود با سوسياليسم مجاب کرد. من چه جورى طرف را با سوسياليسم مجاب کنم، منفعتش اقتضا نميکند! حالا اگر امروز هم گفت آرى، فردا ميزند زيرش، ولى با موج "نه" گفتن به جمهورى اسلامى ميخواهد بيايد. در نتيجه اين متدولوژى من تفاوت دارد."
اما شاید در پاسخ ما بگویند که سوسیالیسم ما "سلبی" است. ما "اٽباتا" سوسیالیسم را تبلیغ و ترویج نمیکنیم. در این زمینه چه باید گفت؟ در این که سوسیالیسم یک پدیده "سلبی" است، تردیدی نیست. انقلاب سوسیالیستی یک انقلاب سلبی برای نفی کار مزدی و استٽمار و ریشه کن کردن نابرابری و اختلاف طبقاتی در جامعه است. اما مساله نه بر سر خصلت سلبی حرکت سوسیالیستی در جامعه بلکه بر سر رهبری جنبشی است که بسیار فراتر از جنبش کمونیسم کارگری است. مساله بر سر کسب هژمونی جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم است. مساله بر سر تبدیل شدن به نیرویی است که مورد انتخاب مردم قرار بگیرد. مردم در شرایطی به آلترناتیو اٽباتی کمونیسم کارگری "آری" خواهند گفت که ابتدا این نیرو را بعنوان "رهبر" اعتراضات سرنگونی طلبانه پذیرفته باشند. تنها زمانیکه کمونیسم کارگری به رهبر جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل شده باشد، زمانیکه مردم در سیمای کمونیسم کارگری نیرویی قابل اعتماد و اطمینان برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی را مشاهده کنند، از ما آلترناتیو "اٽباتی" مان را خواهند پذیرفت. تمام ظرافت و پیچیدگی مساله اینجاست. تمام اهمیت مساله اینجاست که تنها راه واقعی تبدیل آلترناتیو سوسیالیستی به آلترناتیو طبقه کارگر و بخشهایی از جامعه این است که ابتدا به رهبر و نماینده "نه" مردم تبدیل شویم. راه دیگری نیست. به قول منصور حکمت مساله این است که "اگر بنا باشد متدولوژى و تعيين تاکتيک ما، روش دخالت ما در دوره انقلابى را واگذار کنيم به اين حرف حقيقى هميشگى مان که مردم بايد بدانند ما چه ميگوئيم و بدانند به جاى جمهورى اسلامى چه ميخواهيم بياوريم، ((این كار نادرست است)). مردم بايد بدانند و بيشترين پروپاگاند را مبناى کار خود قرار بدهيم، من هيچ منکرش نيستم و ناراحت هم نيستم که راديو ما شعار اثباتى داده است و غيره، ولى تفاوت بخشى از حزب که پروپاگاند ميکند و دائما تبليغات ميکند و ميگويد کيست، با بخشى از حزب که وظيفه دارد اين جنبش را در اين دو سال معين به يک پيروزى سياسى و نظامى برساند٬ نبايد قاطى بشود."
اما خط حمید تقوایی دقیقا همین نسخه عدم موفقیت کمونیسم کارگری را در دستور حککا قرار داده است. ایشان مدعی است که با خط "اٽباتی" سوسیالیستی میتوان رهبر جنبش "سلبی" توده های مردم شد؟! نتیجه و پراتیک سیاسی این خط کاملا روشن است. بر خلاف ادعاها، این خط منجر به تقویت موقعیت کمونیسم کارگری در جامعه نخواهد شد و نشده است. برعکس این خط عاملی در ایزوله کردن کمونیسم کارگری در این جنبش است. عاملی برای فاصله گرفتن مردم از جنبش ما است. این خط اتفاقا آن بخش از کار کمونیستی را که "وظیفه دارد این جنبش را در این دو سال معین به یک پیروزی سیاسی و نظامی برساند"، از یاد میبرد. و این نسخه ای برای عدم پیروزی است. این گوشه ای از جوهر پوپولیسم خط حمید تقوایی است. در واقع پوپولیسم حمید تقوایی خود را از یک طرف در ادغام این دو وظیفه متفاوت کمونیسم کارگری و از طرف دیگر در این باور نشان میدهد که گویا اقشار غیر پرولتری را میتوان با ترویج مطلوبیت و ضرورت سوسیالیسم، علیرغم منافع طبقاتی شان، سوسیالیست کرد.
اما شاید کسی از سر خوش نیتی بپرسد که خوب چه ایرادی دارد، تبلیغ سوسیالیستی که بد نیست؟ دقیقا! تبلیغ و نقد سوسیالیستی بهیچ وجه بد نیست. بلکه ضروری است. حیاتی است. رها کننده است. من عمیقا معتقدم که ما باید بمراتب میزان نقد سوسیالیستی خود را در جامعه افزایش دهیم. هیچ عرصه ای از زندگی و مناسبات اجتماعی بورژوایی نباید از گزند نقد سوسیالیستی مصون باشد. اما مساله بر سر این جنبه از کار ما نیست. مساله بر سر وظایف ویژه کمونیسم کارگری در دوران انقلابی و چگونگی کسب رهبری جنبش توده های مردم برای سرنگونی وتصرف همه جانبه قدرت سیاسی است. این آن عرصه ای است که حمید تقوایی علیرغم ادعاها خالی میگذارد. "سمی" که منصور حکمت در زمینه کارکرد خط حمید تقوایی اشاره میکرد دقیقا در همین رابطه است.
ما عمری برای دگرگون کردن جامعه بورژوایی با تمام تناقضات و شکافها و مصائبش تلاش کرده ایم. علیرغم مقاومت های سرسختانه سنت چپ رادیکال توانسته ایم کمونیسم کارگری را در "قسمت گود استخر"، جایی که سرنوشت جامعه رقم میخورد، قرار دهیم. اما درست در چنین موقعیتی، در شرایطی که باید کمونیسم را به رهبر توده های سرنگونی طلب تبدیل کرد، حمید تقوایی میکوشد ما را به عقب برگرداند. میکوشد ما را به "دامن گرم مادر"، آنجائیکه همه چیز بوی آشنایی دارد، برگرداند. معنای واقعی و عملی تئوریهای حمید تقوایی تاکید بیشتر بر سوسیالیسم نیست. تلاش بیشتر برای حاشیه ای کردن کمونیسم کارگری در یک جدال عمیق و همه جانبه است.
سوسیالیسم یا پوپولیسم : گوشه ای از اختلاف ما
یک رکن اساسی اختلافات ما با خط حاکم بر این حزب پوپولیسم حمید تقوایی است. حمید تقوایی بیهوده تلاش میکند که تفاوت خود را با ما بر سر تاکید ایشان بر تبلیغ توده ای سوسیالیسم در جامعه و مطلوبیت سوسیالیسم بیان و فورموله کند. این ادعا ذره ای از حقیقت را در بر ندارد. اتفاقا اگر قرار باشد میزان نقد سوسیالیستی نیرویی اندازه گرفته شود، خط تبلیغاتی حمید تقوایی از این بابت به شدت کم می آورد. ادعاهای ایشان اتفاقا تلاشی برای پوشاندن کمرنگ شدن نقد سوسیالیستی توسط این نیرو در جنبشهای اجتماعی است. راه دوری نباید رفت. نیرویی که هویت کمونیستی بخش عظیمی از کادرهای خودش را در جنبش "اکس مسلم" تحلیل برده است، نیرویی که بجای اینکه پرچمدار تبدیل مسلمان به آته ایست شود، خود در عوض بر روی هویت کمونیستی بسیاری از کادرهای خود خط کشیده و آنها را اکس مسلم کرده است، نمیتواند مدعی پرچمدار نقد سوسیالیستی در جامعه باشد. نیرویی که درحال تبدیل حککا به یک جریان صرفا سکولار است، نمیتواند مدعی واقعی رهبری سوسیالیستی در جنبشهای اجتماعی باشد. نیرویی که در جنبش کارگری عملا به دنبال خط سندیکالیستی روانه است، رهبری سندیکا (منصور اصانلو) را رهبر جنبش مردم برای سرنگونی قلمداد میکند، نمیتواند مدعی نقد سوسیالیستی شود و خود را نماینده گرایش رادیکال – سوسیالیستی در جنبش کارگری بداند. نیرویی که در تقابل دو قطب تروریستی در سطح جهان به سوی یک قطب متمایل شده است، تحریم و جنگ را باعٽ جاری شدن نارضایتی مردم و بهبود موقعیت کمونیسم کارگری میداند، نمیتواند نماینده یک پرچم سوسیالیستی در جامعه باشد. نیرویی که لیدرش میگوید بجای حمله نظامی از ما دفاع کنید، نمیتواند مدعی خط سوسیالیستی باشد. حزبی که پراتیک روزمره اش مبتنی بر سیاست "هر که با ما نیست بر ماست" نمیتواند ظرف در برگیرنده رهبران رادیکال- سوسیالیست جنبشهای اجتماعی در جامعه باشد. نیرویی که در مقابل تبدیل حزب کمونیست کارگری به حزب "سازمانده – رهبر" با چنگ و دندان مقاومت کرد، نمیتواند هژمونی کمونیستی را در جنبش سرنگونی تامین کند. کسی از ایشان نخواهد پذیرفت که دعوای ایشان با ما بر سر سوسیالیسم است.
در پایان باید گفت که ادعاها و اتهامات پوچ حمید تقوایی روی دیگر دوری از سیاست کمونیستی در تبدیل شدن به رهبر جنبش توده های مردم برای سرنگونی، تصرف قدرت سیاسی و استقرار فوری سوسیالیسم است. واقعیت این است که خط حمید تقوایی فاقد توانایی و ظرفیت لازم برای تبدیل شدن به یک جریان سازمانده و رهبر سوسیالیستی اجتماعی در جامعه است. از این رو است که این خط در مواجهه با نقد کمونیستی ناچار میشود، تحریف کند. ناچار میشود اتهام بزند. ناچار میشود حقیقت را دستکاری کند. برای ما این دگردیسی رهبری کنونی حککا مایه تاسف عمیق است. ما آرزوهای کمونیستی والایی برای حزب کمونیست کارگری داشتیم. آیا دیر شده است؟ من هنوز تماما قطع امید نکرده ام! هنوز سنت کمونیسم کارگری منصور حکمت در این حزب موجود و زنده است. شاید در انتهای تونل نوری باشد!؟